آیین برادری (۲) ("وحدت"، در عین "دعوت")
میلاد پیامبر اکرم ص و هفته وحدت اسلامی _ مشهد _ ۱۳۹۵
بسمالله الرحمن الرحیم
خداوند به پیامبرش میگوید «لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ» (غاشیه/ 22)؛ در سیطره در قلب و ایمان مردم نداری. «وَ ما عَلَیْنا إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِینُ» (یس/ 17)؛ هیچ کاری نداشته باش وظیفه تو ابلاغ است، حقیقت را تبیین کن و اگر به حقیقت حمله میشود از حقیقت دفاع کن اما دیگر ما وظیفه نداریم و امکانش را هم نداری که بروی به زور دین و مذهب او را تغییر بدهی. «لااکراه فیالدین» یعنی چی؟ اصلاً دین زوربردار نیست دین با عقاید و استدلال و با اخلاق و خدمت و محبّت ایمان بوجود میآید و از بین هم میرود. به زور میشود آدم را منافق کرد چه شیعه باشد چه سنی یا هر مذهب دیگری. کجا زور وسط میآید آنجا که طرف مقابل اهل منطق و حرف نیست و بحث هم، بحث مذهب نیست. زورگویی است، آن دست به سلاح میبرد جواب سلاح، سلاح است. آنها همان دعوایی بود که اهل بیت(ع) با بنیعباس و بنیامیه داشتند با این که آنها هم ادعا میکردند یک مذهبی از مذاهب هستند بنیعباس که اول ادعای تشیع کرد و با شعار اهل حق بیت سر کار آمد و بعد سر قدرت و دنیا دشمنی کرد منتهی بعد که خواستند خودشان را توجیه کنند شروع کردند بعضی از مذاهب اهل سنت را به رسمیت شناختن، در حالی که پدر همان مذهب اهل سنت به دست همان حکومت بنیعباس شلاق خورده بود و زندان رفته بود بعد از مرگش، مذهب او را مذهب رسمی کردند یعنی آنها اصلاً دردشان مذهب نبود میخواستند یک خط جدا از اهل بیت داشته باشند نمیتوانستند بگویند بیدین هستند بالاخره به اسم خلافت اسلامی مطرح بود، میخواستند بگویند ما خلیفه رسولالله هستیم! خلیفه رسولالله هستید طبق کدام مذهب؟ اهل بیت که نباید باشند، خیلی خب یک مذهبی از مذاهب دیگر. و الا این رهبران مذاهب سنی اغلبشان توسط حکومتها کتک خوردند، زندان رفتند، همین ابوحنیفه زندان رفته، شافعی تا پای چوبه اعدام رفته و هر دویشان طرفدار زید فرزند امام سجاد(ع) بودند. میدانید که شافعی در جلسه اهل سنت، ایشان را (مالک را) تکفیر کردند و کتک زدند، سر اختلاف مذهبی تکفیر کردند خب ما این مباحث را همیشه داشتیم باید دقت کنیم. حساب بحث مذهب با مذهب مسئله دعوت و وحدت است یک وقت حساب با صاحبان قدرت و ثروت و سلاح است آنجاست که بحث جنگ و جهاد پیش میآید آن مسئله سر دنیا هست اغلب اینها برای تأمین دنیای خودشان یک آرم مذهبی روی خودشان میگذاشتند که هم مردم را آرام نگه دارند و هم جنایات خودشان را توجیه مذهبی کنند.
یک روش دیگری که بعضیها میگویند وحدت شیعه و سنی معنیاش این است که در صدر اسلام مردم نه شیعه بودند نه سنی، اصلاً این شیعه و سنی همهاش ساختگی و جعلی است، وحدت اسلامی یعنی نه شیعه باش نه سنی. این حرف غلط است ظاهرش قشنگ است اولاً که مردم زمان پیامبر(ص) شیعه و سنی نبودند اولین مسئلهای که اختلاف نظر را علنی نشان داده صحبت از خلافت پس از پیامبر است معلوم است که زمان پیامبر(ص) این اختلافات به این معنا این دستهبندیها نبود. آن موقع صورت مسئله به این جدیت مطرح نبود اگر منظور اختلاف نظر است چرا، اختلاف نظر از زمان قبل از پیامبر(ص) هم بود. اصلاً این کلمه شیعه را پیامبر(ص) به کار بردند کلمه شیعه علی زمان حیات پیامبر(ص) این کلمه بکار رفت. «وَ شیعَتُکَ عَلى مَنابِرَ مِنْ نُورٍ، مُبْیَضَّهً وُجُوهُهُمْ حَوْلى فِى الْجَنَّهِ، وَ هُمْ جیرانى...» شیعهی علی بر منبرهایی از نور هستند و در بهشت چه هستند و... این جمله را پیامبر(ص) در زمان حیاتشان گفتند این حدیث برای بعد از رحلت پیامبر که نیست. سلمان و ابوذر و مقداد و عمار یک جایی هستند که رسولالله میفرمایند که شیعه علی این است، یعنی میفرمایند اصحاب هم زمان خود پیامبر(ص) یکدست نیستند. پس این کلمه شیعه زمان خود پیامبر بود. شروع اختلاف نظرها زمان پیامبر(ص) بود اینطور نیست که شیعه از غدیر به بعد بوجود آمده باشد بعضیها خیال میکنند شروع تشیّع غدیر است. از منظر اهل بیت(ع) هرکس میخواهد بداند قرآن و پیامبر چه میگویند از اهل بیت پیامبر بپرسد، و یا از زمان خود پیامبر هم اگر کسی به پیامبر دسترسی نداشت میخواست بداند نظر پیامبر یا قرآن چیست باید میآمد از علی و فاطمه میپرسید. همان زمان حیات پیامبر(ص). اگر اختلاف میشد علی یک چیز بگوید کسان دیگر یک چیز دیگر بگویند نظر علی حجت است، پیامبر(ص) میفرماید: «أنَا مَدینَهُ العِلمِ وعَلِیٌّ بابُها، فَمَن أرادَ العِلمَ فَلیَأتِ البابَ» اگر میخواهید این مسائل را بشناسید درِ ورودی علی است اگر سؤالی و بحثی دارید از علی بپرسید. پس این تشیّع به این معنا از زمان خود پیامبر(ص) است. از غدیر شروع نشده، از قبل از غدیر در زمان پیامبر(ص) بود اما ظهور آن طبیعتاً از بعد از رحلت رسول خدا(ص) بوجود میآید که خلیفه بلافصل کیست؟ و آیا مسئله امامت جزو اصول دین است و یا مسئله فرعی است؟ و آیا برای امامت هم مرجعیت سیاسی و زعامتی، و هم مرجعیت علمی، هم مرجعیت معنوی خداوند برای پس از پیامبر(ص) سکوت کرد و به عهده مردم گذاشت که هرکس هر چی گفت؟ آیا رسول خدا سکوت کرد و گفت اسلام را من عرضه کردم تا اینجا هم آوردم اما این که بعد از من چه میشود دیگر به من مربوط نیست؟ یا نه، معرفی کرد که پس از من مسیر من این است گفت کتابالله و عترتی. صحبت این اختلاف، اختلافات از اینجا شروع شده، این باعث شد یکسری از اختلافات کلامی بوجود آمده، یکسری اختلاف حتی در تفسیر بعضی از آیات بوجود آمد، یکسری اختلاف در سنت پیامبر(ص) بوجود آمد یکسری اختلاف در تبیین حوادث تاریخی بوجود آمد، اینها هست به حدی است که حتی امیرالمؤمنین(ع) وقتی خلیفه میشوند میفرمایند که چهل بدعت فقط در عبادات مسلمین شده است، چهل بدعت در عبادات، که اینقدر حاکم شده بین مسلمین و سنت شده، که من به مردم نمیتوانم بگویم خلاف این عبادت اینطوری باطل است، چهل بدعت، ولی من نمیتوانم بگویم ببین مسئله خطر تفرقه و جنگ داخلی و وحدت اینقدر است، حضرت امیر(ع) میفرماید من همین 40تا بدعت در عبادات را هم صریح نمیتوانم بگویم چون یک هزینه بزرگتری پیش میآید و آن این که مسلمین علیه هم تکه تکه میشوند این میگوید نماز تو باطل است، او میگوید نماز تو باطل است، تکفیر میکنند و بعد مابقی ماجرا شروع میشود. حتی امیرالمؤمنین(ع) وقتی به حکومت میرسد میبیند خیلی از کارها را دیگر نمیتواند درست کند فقط به شیعیان خاص و به اهل بیت میگفتند اینها را بدانید که عبادات اینطوری است نه آنجوری. ولی الآن نمیشود بگویی، ولی خودتان بدانید و نسل به نسل منتقل کنید. اگر شرایط جدیدی پیش آمد و امکان گفتن آن بود آن وقت آنجا به همان شیعیان خاص بگویید که یک تخلفاتی هم در عبادات اتفاق افتاده غیر از مسائل دیکر.
من میخواهم عرض کنم حتی کسانی که، ما از اهل بیت(ع) که بالاتر و دلسوزتر به اسلام و مسلمین و آگاهتر به اسلام نداریم ما که کاسه داغتر از آش نیستیم، اینها خودشان حتی در یک موردی میدیدند ممکن است جنگ داخلی و تکفیریگری بین مسلمین راه بیفتد یا یک عبادتی به همه بگوییم که آقا عبادتت غلط و باطل است نگفتند، البته من نمیگویم که اگر ما در یک شرایطی یک چیزی دیدیم نگوییم نه، بستگی دارد به شرایط و آثار حرفتان. یک جایی باید بگویید، یک جایی نباید بگویید، یک جایی باید دوپهلو بگویید. این تقیه که میگویند تقیه فقط برای ترس از جان نیست، تقیه، یعنی جای هدف و وسیله اشتباه نشود. هدف دفاع از دین و گسترش دین است. یک جایی اگر لازم میشود و میتوانید صریح و علنی بگویید، یک جایی اگر نمیشود و امر دایر است که هیچی نگویید کشته بشوید و این جبهه نابود بشود یا نه همهاش را نگویی، بخشی را بگویید و بخشی را نگویید، خب اینجا عقل و شرع میگوید بخشیاش را بگو، هرچه میتوانی بگو هرچه را هم نمیشود نگو، نه این که یا همهاش را بگو، یا هیچیاش را نگو. بخشی از این تقیه میگویند تقیه مدارا هست، یک تقیه داریم تقیه معرفتی است، تقیه معرفتی یعنی همه حقیقت را در هر جا به هر کسی در هر موقعیتی نمیشود گفت، متوجه نمیشود، سوء تفاهم میشود. همین الآن حقایقی در اسلام و در همین تشیّع هست که اگر به ما و شما بگویند و توضیح ندهند ما کافر میشویم چون نمیدانیم چیست مقدمات دارد. خود ائمه(ع) با شیعه تقیه میکردند و میگفتند همه چیز را که به شما نمیتوانیم بگوییم نمیفهمید برداشت غلط میکنید نتیجه غلط میگیرید یا افراطی عمل میکنید یا تفریطی، یا بیدین میشوید. حقیقت مراتب دارد، معرفت مراتب دارد، آدمها مراتب دارند. همه چیز را به هرکسی نمیشود گفت. مثل این که شما بروید به بچه کلاس اول ابتدایی که تازه دارد 1 و 2 و 3 و 4 میخواند بروید به او معادله دومجهولی خیام را بگویید! این خلاف عقل است بچه را یا دیوانه میکنید یا تا آخر دشمن ریاضیات میشود! یا اصلاً میگوید عدد و ریاضیات دروغ است. مگر همه چیز را باید به هرکسی گفت؟ اولاً این که ما خودمان هم همه چیز را از شیعه نمیدانیم، دوماً این که هرچه هم میدانیم حق نداریم به هر زبانی و هرطور که دلمان میخواهد بگوییم. هرچیزی را هر وقت، هر جور دلم بخواهد با هر کسی در هر شرایطی هر جوری بگویم، این خلاف اسلام است، تو فقط آن چیزهایی که میدانی و میتوانی درست مطرح کنی و مخاطبتان درست بگیرد و سوء تفاهم نشود به روش درست و مؤدبانه همان را میتوانید بگویید بیشتر حق ندارید بگویید. اصلاً سابقاً از استاد اجازه حدیث میگرفتند. طرف 20 سال درس میخواند میگفت من از طرف فلانی و فلانی اساتیدمان اجازه دارم که به تو اجازه بدهم این 30 حدیث یا این 40 حدیث را نقل کنی، همین 40تا را، هم سندش را من مطمئن هستم و هم معنیاش این است به تو اجازه میدهم. حالا که هرکسی دست میکند توی کتابها حدیث درست و غط میگوید! یک احادیثی که معنای آنها را علمای ما هم درست نمیفهمند چه برسد به ما عوام. با یک حدیثی که جعلی است و یک حدیثی که خیلی روشن و برای همه دنیا مفهوم است، همه اینها را قاطی پاتی میکنند و بعد برای هر کس هر حدیثی میخواهی بخوانی و بعد هرطور دلت میخواهی معنا کنی؟
زمان پیامبر(ص) شیعه و سنی نداشتیم به چه معنا نداشتیم؟ اصلاً لازم هم نیست بوده باشد وقتی پیامبر(ص) میگویند بعد از من به کتابالله و عترتی رجوع کن دارد میگوید که چه خطی هست و چه خطی نیست. اما حساب رهبران جریانهای انحرافی را با حساب مردمی که به آنها عقیده دارند جدا کنید مثل هم نیستند. در مورد شرک و بتپرستی، یک شرک داشتیم یک مشرکین داشتیم، و یکی هم رهبران شرک، اینها هم از هم جدا هستند خیلی از اصحاب پیابمر(ص) همین مشرکین بودند که حتی با پیامبر(ص) جنگیدند بعد آمدند مسلمان شدند و آدمهای خوبی هم شدند. راجع به ادیان دیگر هم همین را میگویند.
گاهی در همین کشورها میگویند نظر شما راجع به مسیحیت چیست؟ گفتم ما سهتا دیدگاه داریم یکی راجع به حضرت مسیح(ع) است، یکی راجع به مسیحیان، یکی هم راجع به مسیحیت. راجع به حضرت مسیح(ع) ایشان پیامبر بزرگ خداست، تولد و آمدن و رفتنشان معجزه است. کلمهالله است و این نمایش خداوند برای تاریخ و خلقت بشر است. این راجع به حضرت مسیح. راجع به مسیحیان قرآن میفرماید با اهل کتاب از جمله مسیحیان مهربان باشید، حقوقشان را رعایت کنید. قرآن میفرماید نزدیکترین غیر مسلمانان به شما مسیحیان هستند این هم راجع به مسیحیان، حقوقتان محترم، آزادی دین، آزادی مذهب، احترام، کمک، تا نجنگید کسی با شما جنگ ندارد احترام و برادری است و البته صحبت و بحث هم با هم میکنیم. اما راجع به مسیحیت، یعنی مسیحیتی که الآن هست ترکیبی از توحید و شرک است، بخشی از آن را قبول داریم. بنابراین با تفکیک دقیق، منصفانه راجع به هر چیزی حرف زدن و به اندازه ادعایتان استدلال کردن و دلیل داشتن و دلیل آوردن، طبیعی است که هرکس به هر چیزی معتقد است معنیاش این است که عقیده دیگری را باطل میداند وقتی تو سنی هستی معنیاش این است که تشیّع را درست نمیدانی، وقتی من شیعه هستم معنیاش این است که من یک جاهایی از تسنن را مشکلدار میدانم. این روشن است این گفتن ندارد. باز ضمن اختلاف و احترام، آنهایی که عالم و مُلا هستند بحث کنند نه برای خراب کردن همدیگر. عرض کردم اینها به اهل بیت(ع) هم محبّت دارند اما اینها را انتهای سلسله نمیدانند. اهل بیت(ع) را به عنوان راویان عادل از پیامبر(ص) قبول دارند یعنی میگویند ما رواتی از پیامبر(ص) داریم که اینها جزو روات عادل هستند هرچه از اهل بیت(ع) و پیامبر(ص) نقل بشود ما قبول داریم این را اکثر علمای مذاهبشان میگویند ولی این که خلافت بلافصل حق خلافت داشته باشند یا چیزی که خودشان از پیامبر(ص) میگویند نقل نکنند این را ما شریعت و دین بدانیم این را نمیدانند.
نکته دیگری که عرض کردیم به مقدسات و عقاید اهانت نکنیم، محبت هم طرفینی است یعنی ما نمیتوانیم یک تعبیر خوبی که ایشان دارد میگوید، محبت طرفینی است ما نمیتوانیم به مذاهب دیگر اسلامی بگوییم که شما اهل بیت(ع) را دوست داشته باشید، احترام داشته باشید ولی ما به شما توهین میکنیم ما احترام نمیگذاریم، خب اینطوری وحدت اتفاق نمیافتد و اهل بیت(ع) هم هرگز توهین نکردند. حالا چندتا روایت از این باب عرض میکنم.
یک کلاهبرداری دیگری که این وسط شده است رژیمهای فاسدی مثل آل سعود و منطقه، اینها اصلاً دینی و مذهبی نیستند اینها تظاهر و به مذهب میکنند و اغلبشان در قمارخانهها و فاحشهخانههای دنیا مشغول هستند دزدی، ریخت و پاش، دلارهای نفتی. از بعد از این که انقلاب ما آمد یک دفعه همه اینها مذهبی و متدین شدند، سنی شدند. مثلاً رئیس جمهور مصر، اصلاً کی تو سنی بودی؟ شماها که طی این سالها هزاران هزار جوانان سنی را در زندانها تکه تکه کردید کشتید و تیرباران کردید، شما از کی سنی شدید؟ از وقتی که انقلاب اسلامی آمد، مواظب باشید اینها میخواهند بگویند که این انقلاب ایران، ایرانی است اسلامی و جهانی نیست. چون داشت در کل جهان اسلام گسترش پیدا میکرد و اغلب جهان اسلام هم سنی هستند. وقتی که بحث شیعه و سنی مطرح بشود یک مرتبه انقلاب قفل میشود، میگویند خب این انقلاب برای شیعههاست این فقط رفیق شیعههاست و برای منافع شیعه است. خب منافع شیعه هم کجاست؟ ضد منافع سنی است. اینطوری تعریف میکنند. میگویند اینها آمدند حق شیعهها را از سنیها بگیرند اینها آمدند سنیها را شیعه کنند، اینها آمدند ایرانیها فارسها بر عرب و ترکیه و کجا و همه جا حاکم بشوند این خط تبلیغاتی توطئهآمیز دیگری بود که هم از طرف رژیمهای فاسد منطقه مطرح شد. آل سعود یک مرتبه شروع کردند، از بعد از انقلاب ما میلیاردها میلیارد دلار یک مرتبه خرج ترویج وهابیت کردند. سنی را وهابی کردند، سنیها که وهابی نبودند، یک اقلیتی وهابی بودند، همین پاکستان و افغانستان که الآن مرکز بعضی از این جریانات مرکزی افراطی شیعه شده است، همینها سنی اهل بیتی بودند، هنوز هم هستند طالبان وهابی نیستند خودشان زیارتگاه دارند، زیارت میروند، زیارت و توسل را قبول دارند دوستان ما رفته بودند فیلمی هم تهیه کردند آوردند که ببینید، اصلاً بدنه اینها وهابی نیستند رهبرانشان دلارهای نفتی از آل سعود میگیرند. حتی همین القاعده و همین داعش. اینها یک گروه رهبر و سخنگو و رسانه دارند، اینها جریانات چیز هستند و الا بدنه اینها خیلیهایشان فریبخوردهاند و بعضیهایشان هم مزدور هستند برای پول میآیند. آنها که برای پول نمیآیند واقعاً بازی و فریب خوردند. و اینها را باید آگاه کرد، مثل خوارج زمان امیرالمؤمنین هستند، رهبران خوارج آدمهای لجباز و قدرتطلب هستند بدنهشان خیلیهایشان مشکل خریت داشتند بدذات و بدباطن نبودند لذا امیرالمؤمنین(ع) آمد با دو – سهتا سخنرانی چند هزار نفر از اینها را جدا کرد و جبهه را ترک کردند آمده بودند با علی بجنگند، حضرت امیر(ع) گفتند من باید صحبت کنم، اینها خیلیهایشان آدمهای بدی نیستند ناآگاه هستند کلاه سرشان رفته است، هزاران نفر از جبهه اینها جدا شدند ولی آنها آمدند یک مرتبه بدعت که میگوید قاطی میکند. مسلمین حساس هستند راجع به کسی که بیاید بدعت شیعی بگذارد روی احکام حج و... لذا همان موقع میگفتند اینها خواستند کعبه را بدزدند ایران ببرند! مثل یک زمانی این جریان قبطیها، بعضی از جریانهای شیعه اسماعیلی، که آن زمان بخشیشان منحرفینی بودند، به مکه حمله کردند و حجرالاسود را دزدیدند سالها حجرالاسود توی مکه نبود با خودشان برده بودند طرفهای یمن، بحرین، آنجا پیش خودشان. اینها میگفتند میخواهند اینها این کار را بکنند، زمانی که امام میگفت شعارهای مرگ بر برائت از مشرکین در مکه، میگفتند این است بعد گفتند اینها در قم برای خودشان یک کعبه درست کردند این فیلمها را میگذارند آموزشی که دور آن میچرخند که یاد بگیرند این فیلم را تمام تلویزیونهایشان نشان دادند گفتند نگاه کنید اینها برای خودشان آنجا یک کعبه درست کردند میگویند همینجا زیارت کنید نمیخواهد مکه بروید! خب مسلمین حساس هستند میگویند عجب! مگه اینها اینطوریاند؟ بعد یک مرتبه این را گره میزنید به... خب این یک بدعتشان. بدعت دیگرشان این است که در ایام حج مکه آمدند میگویند مرگ بر آمریکا. در کدام مناسک حج نوشته بوده مرگ بر آمریکا؟ اینطور تحریفها که اصلاً دشمنی با اسرائیل و آمریکا هم بدعت میشود آن بقیهاش را هم درست میکنند و همینطوری خیلیها را واقعاً منحرف کردند. و هر حرف تازهای به عنوان بدعت، به عنوان تفرقه مطرح بشود. بنابراین دستکم اتحاد مسلمین یکی به این معنا باشد که فرقههای مختلف اسلامی، اختلافاتی در فقه و کلام و تفسیر و حدیث و تاریخ در مواردی دارند اما همه علیه دشمنان اسلام و مسلمین باید با هم یک جبهه و یک خانواده باشند. دو) فرقههای مختلف هرجا اختلاف نظر دارند که 10 درصد است نه 90 درصد، کمتر از 10 درصد است البته بعضیهایش مهم است آنجا علمایشان نه عوام، مؤدبانه و منطقی، نه بیادبانه و توهینآمیز گفتگوی علمی بکنند و این باب باید دائم باز باشد این مجمع تقریب مذاهب برای همین تأسیس شده است. میدانید که زمان قبل از انقلاب، در مصر بود، آن شیخ سلیم و شیخ شلتوت ایجاد کردند با مرحوم آقای بروجردی، اینها با همدیگر همکاری کردند، واقعاً مرحوم شیخ شلتوت خیلی کار بزرگی کرد رهبر مفتی بزرگ مصر و رئیس الازهر بود، او اعلام کرد که تغییر مذهب از مذاهب سنی، حنفی، شافعی، به مذهب جعفری جایز است، چنان که از آن مذهب هم به این مذاهب جایز است یعنی این 5تا مذهب، هر 5تا درون اسلام هستند خب این حرف خیلی حرف مهمی بود که مفتی درجه یک سنی این حرفها را زد، منتهی همانها گفتند و بعد تمام شد. به حاشیه رفت و همین الآن کسی جرأت نمیکند این حرف را بزند با این همه فشارهایی که از داخل و خارج آمده است. بله بزرگان، فقها، متکلمین، مفسّرین، محدثین، فلاسفه مسلمان و مذاهب مختلف بنشینند دیدگاههایشان را همه جا، همه در یک جا، در مسائل مختلف جمع کنند و بگویند در این نظریه، در این موضوع، دهتا نظریه از ده مذهب، از 8 مذهب اسلامی است. کلش اینهاست، این استنادش چیست، این منبعش چیست، این چرا این حرف را زده؟ اولاً خیلی جاها میبینید که، واقعاً خیلی جاها میبینید که سوء تفاهم است، بعضی جاهایش واقعاً سوء تفاهم است از دور با هم حرف میزنید آن یک چیزی دیگر میگوید این یک چیز دیگر میشنود، بیایید درست و نزدیک روی میز بگذارید حرفا را بزنید، بعضی وقتها هم مییبنید همان قضیه انگور و عنب و اذن است، یکی عربی میگوید، یکی فارسی و یکی ترکی، و همهشان هم دارند یک چیز میگویند. واقعاً بعضی جاها همین است. نمیخواهم همهاش همین است اما بعضی جاها اختلافات این است بنشینید شفاف حرف بزنید بسا که میبینید تو همان را میگویی او هم همان را میگوید، تو با یک تعبیر دیگری دارد میگوید و تو با یک اصطلاح دیگری داری میگویی. حرف همدیگر را تا حالا درست گوش نکردید، مواردی هم که اختلاف دارید. استدلالها را میکنید قانع نمیشوید آنجا هم همدیگر را تکفیر نکنیم نگوییم تو کافری، حرامزادهای، بله بگویی بله من به این معتقدم، من به نظر شما معتقد نیستم من آن را غلط میدانم. من وظیفه شرعی دارم به این نظر عمل کنم و میکنم. شما مثلاً این نظریه را بعد از پیامبر(ص) از اهل بیت پیامبر میگیریم شما از فلان آقا یا فلان عالِم بزرگتان میگیرید. خیلی خب، حجت تمام بشود، باید پیش خدا معذور باشیم. اگر شما فکر میکنید پیش خداوند معذورید و روز قیامت پاسخ میدهید بسمالله. همان کار را بکنید. ما معتقدیم این عقیده و این روش است که درست است و ما پیش خداوند در قیامت پاسخگو خواهیم بود اما نمیگوییم شما فاسدی، جهنمی هستید، اصلاً جهنم و بهشت دست من و شما نیست، و اما در عمل، در عمل باید به سمت امت واحده اسلامی برویم. امام(ره) در وصیتنامهشان گفتند اتحاد جماهیر اسلامی. جمهوریهای مستقل اسلامی با هرکشوری با هر مذهبی اکثریت است طبق همان مذهب، با رعایت حقوق اقلیتهای مذهبی، و احترام به مذاهب اسلامی اقلیت. اما قوانین آن طبق اکثریت، اینجا جعفریاند، قوانین طبق فقه جعفری. فلانجا حنفیاند حنفی باشد، فلان کشور شافعیاند شافعی باشد، اما حقوق اقلیتهای مذهبی محترم باشد در مسائل خصوصی هرکسی به مذهب خودش عمل کند. در قوانین حکومتی همه تابع قانون باشند، خب این کاملاً میشود و بعد آنجا امام میگوید این جمهوریهای مستقل اسلامی همه با هم متحد باشند اتحاد جماهیر اسلامی. این حرف امام(ره) و شعار این انقلاب بوده است. گفتگو بر سر اختلافات درست، و همه متحد، یک بلوک واحد باشند. دنیا به سمت بلوکبندی رفته، مخالفان ما همه بلوک دارند، متحد شدند، انواع و اقسام اتحادیهها را تشکیل دادند. حتی آنهایی که مخالف ما هم نیستند اصلاً برای منافعشان بلوک تشکیل دادند، هرجا که میروند کوچکترین شباهت پیدا میکنند همان شباهت را میچسبند یک اتحادیه تشکیل میدهند ما بزرگترین شباهتهایی هم که داریم بر اساس آنها اتحادیه تشکیل نمیدهیم ما بر اساس بزرگترین شباهتهایمان هم اتحادیه تشکیل نمیدهیم میگردیم همان 5 درصد 10 درصد اختلاف بر اساس آن اختلاف راه میاندازیم! خب 90 درصد، 92 درصد اشتراک دارید یک بلوک تشکیل بدهید شما ببینید در دنیا مثلاً پیمان آسهآن، شرق آسیا، سر یک اشتراکات کوچکی سر اقتصاد، جامع مشترک اروپا، اتحاد ورشو قبلاً بود، ناتو، اتحاد کشورهای حول خلیج مکزیک، غیر متعهدها، یک وقتی میبینید 7-8 تا کشور یک واحد پیوسته میشوند. اروپایی که در این صد سال اخیر نزدیک صد میلیون در جنگ اول و جنگ دوم بینالملل خودشان همدیگر را کشتند. بیش از صد میلیون همدیگر را کشتند، اختلاف سابقه جنگهای مذهبی دارند بین سه فرقه مسیحی آرتدوکس و کاتولیک و پروتستان، زبانهایشان متفاوت، نژادهایشان متفاوت، شرق و غرب اروپا همیشه جنگ داشته، شمال و جنوب همیشه درگیر بودند. الآن یک اتحادیه اروپا درست کردند، ارتش واحد (ناتو)، زبان واحد، پول واحد (یورو)، قانون اساسی واحد، خب آنها با آن همه اختلاف، کفار با هم اینطور متحد میشوند چطور مسلمین با این همه قدرت نمیتوانند با همدیگر متحد بشوند که اگر متحد بشوند سرنوشت جهان تغییر میکند.
یک جاهایی ما مجبوریم گذشته را قیچی کنیم، دیگر هی برنگردیم سر جزئیات بحث کنیم چون از توی آن بحث فقط جنگ و دعوا بیرون میآید. فقط باید قیچی کنیم. قیچی کنیم معنیاش این نیست که بگوییم حقی پایمال شد شد، حق و باطل هیچی. نه، اما دوباره اگر بخواهید سر آن مباحث برگردید در جامعه مدام بحث کنید تهش همین جنگ و دعواست. من عبارت ایشان را بخوانم چون خیلیها با این حرف مخالف هستند. از سالها پیش از انقلاب با بعضی از برادران اهل سنت صحبت میکردم میگفتند اگر که ما بخواهیم وحدت اسلامی تحقق پیدا کند باید خودمان را از گذشته به یک معنا تا یک حدی جدا و قیچی کنیم. اگر بخواهیم احساس برادری کنیم، نمیخواهیم بگوییم نه شیعه، نه سنی، بیایید همهمان شُنی بشویمع یک کم شیعه، یک کم سنی! نه؛ ما شیعهایم شما هم سنی هستید آیا معنیاش این است که بیاییم مدام سر همه مسائل، درباره ریز مسائل دوباره بحث کنیم و تسویه حساب کنیم؟ میگوید اگر بخواهیم به گذشته برگردیم دعوا میشود. نه این که گذشتهای در کار نبوده، گذشته بوده، اما چه ضرورتی دارد هی بیاییم در رسانههای عمومی و ماهواره، اینترنت هی راجع به آنها بحث کنیم؟ اینقدر بحث و تکذیب و تقلید، این به او بگوید تو غلط گفتی، او به این بگوید تو غلط کردی، و درگیری و خونریزی اتفاق افتاده است اگر بخواهیم دوباره یکی یکی اینها را برگردیم و تسویه حساب کنیم دوباره دعوا میشود، صد سال پیش آنجا شما این کار را با ما کردید، 150 سال پیش فلانجا شیعه با سنی فلان کار را کرد، 200 سال پیش سنیهای آنجا با شیعهها این کار را کردند، دیگر گذشته را ولش کنید. گرچه یک جاهایی ظالم، مظلوم، حق، باطل بوده، ولش کنید. همین الآن شما بخواهید قضایای سوریه و عراق را ادامه بدهید تا دویست سال دیگر از توی خود این ممکن است باز دهتا جنگ دیگر بیرون بیاید. فلانجا شیعهها این کار را کردند و سنیها این کار را کردند، گرچه اینها شیعه و سنی نبود، مسئله، مسئله جبهه مقاومت و جبهه سازش و استکبار بود که به شیعه و سنی تبدیلش کردند این کلاه بزرگی که خواستند بردارند این بود بیداری اسلامی را خواستند تبدیل به جنگ مذهبی بکنند. این خیلی تعبیر دقیقی است، خب اگر مخلصاً لله احساس میکنیم ما امروز باید با هم باشیم دیگر بخواهیم به گذشتهها پیله کنیم وحدت نمیشود همهمان علیه همدیگر یک چیزهایی داریم، باز آن طرف میرود احقاقالحق را میآورد به رخ این میکشد و آن هم میرود تحفه اثنی عشریه را میآورد به رخ این میکشد، تهش باز تکفیر هر دو است. اینقدر کتاب علیه هم نوشته شده، در طعن و تکفیر همدیگر، که بخشی از اینها را دشمنان خارجی و بخشی را هم دوستان نادان به این شیوه و با این ادبیات نوشتند، اما امروز تکلیف ما بیننا و بینالله رفاقت و برادری است. مدام سر جزئیات گیر ندهیم و بهانه بگیریم که آقا فلان وقت فلان چیز شد، خب چه کار کنیم؟ الآن چه باید کرد؟ الآن اگر امیرالمؤمنین و اهل بیت بودند چه میگفتند و چه میکردند؟ این علیه او بنویسد او علیه این بنویسد به اسمهای مختلف، یا در رسانهها.
اینها میخواهند شیعه را ایزوله کنند، میخواهند انقلاب اسلامی را بگویند مخصوص شیعههاست، میخواهند بگویند این هم برای فارسها و ایرانیهاست در جهان عرب و غیر جهان عرب، در جهان غیر اهل سنت، گسترش پیدا نکند و تا حدی هم متأسفانه در همین 5- 6 سال اخیر موفق شدند و این ضربه را زدند ما باید از این تله بیرون بیاییم و اجازه ندهیم جنبش ما به عنوان یک جنبش فرقهای و ملی مطرح بشود.
عرضم را با چندتا روایت ختم کنم. ببینیم خود اهل بیت(ع) چه میگویند؟ این تعبیری که حضرت دارند که فرمودند دو گروه کمر من را شکستند و خواهند شکست، «قَطَعَ ظَهری اثنانِ: عالِمٌ مُتَهَتِّکٌ، و جاهِلٌ مُتَنَسِّکٌ، هذا یَصُدُّ النّاسَ عَن عِلمِهِ بِتَهَتُّکِهِ، و هذا یَصُدُّ النّاسَ عَن نُسُکِهِ بِجَهلِهِ» یکی آنهایی که باسواد هستند اما بیادب و هتّاک هستند حریم نمیشناسند، پررو، وقیح، یکی هم آدمهایی که خیلی متشرّع و متدیّن هستند دنبال مستحبّات و همه چیز هستند منتهی سواد دینی ندارند و دین را نمیشناسند مذهب را نمیشناسند، اهل مستحبّات و مناسک و همه چیز هم هستند یک مرتبه اینها جلو میروند، امیرالمؤمنین(ع) میفرماید این دوتا گروه کمر من را شکستند. اینها نگذاشتند تشیّع و مکتب اهل بیت(ع) در جهان بروز و ظهور کند و قوی پیش برود اینها کمر ما را شکستند: 1) یکی بیسوادانی که مذهب را درست نمیشناسد جاهل هستند، عقلشان کم است، علمشان کم است اما شدیداً متشرّع، متمسّک سر جزئیات و مستحبات، مدام به این گیر بده، به آن گیر بده، اینها رهبر بشوند، مذهبیهای احمق. 2) عالمان بیسوادی که دین و تقوا و شرف ندارد جاهطلب و قدرتطلب است، سواد دارد قشنگ میتواند مردم را بازی بدهد و فتنه راه میاندازند، این دوتا کمر من را شکستند. اگر بخواهیم برای این دوتا مثال بزنیم یکی از آنها عمروعاص میشود یکی هم خوارج یا ابوموسی اشعری میشود و جالب است به شما بگویم از روایت محضالاسلام از حضرت رضا(ع) است که یک مأمون یک وقتی میگوید آقا مدام میگویید اسلام ناب، اسلام ناب، محضالاسلام یعنی اسلام ناب، این چیست؟ علیبنموسیالرضا(ع) میفرمایند برائت از کی و کی و کی، و شیعه ابیموسی اشعری. بعد میگویند مگر آقا ابوموسی اشعری زمان امیرالمؤمنین(ع) بوده، الآن زمان امام رضا(ع) است و بنیامیه پی کارشان رفتند بنیعباس هستند. مگر هنوز ابوموسی پیرو دارد؟ نه این که یک کسانی مقلّد ابوموسی اشعری باشند، بلکه این طرز فکر و این رویکرد و این خط ابوموسی اشعری است یعنی حضرت رضا(ع) میفرمایند از خط ابوموسی اشعری فاصله بگیرید که نمیفهمد چه زمانی باید چه موضعی را بگیرد؟ امام صادق(ع) به عبدالعلاء میفرماید که میدانید چه کسی اهل ولایت ماست؟ گفت خب کسی که مواضع شما را بشناسد و عمل کند، فرمودند اینها لازم است اما کافی نیست، گفت چیز دیگری هم هست که اگر آن نباشد ما ولایت شما را نداریم؟ فرمودند بله، هر چیزی را هر طوری هرجا نگفتن، این هم جزو ولایت ماست، شرط ولایت ماست، به اسم دفاع از تشیّع هرچه به دهانتان و قلمتان میآید به زبان نیاورید، هرچیزی را هرجا نباید بگویید، حالا یکی از عقاید خاص شیعه مسئله رجعت است، مگر تو باید بروی یک جایی که طرف اصلاً مسلمان نیست یا شیعه نیست از مسئله رجعت یا شفاعت یا توسل شروع کنی؟ برو از چیزی که همه میفهمند شروع کن، از توحید، عدل، اخلاق اسلامی، اخلاق انسانی، حقوق آدمها، از اینها شروع کن، طرف باید دهتا پله بالا بیاید تا بعد بشود مسئله رجعت و شفاعت را بیان کرد، اینها که جزو اصول و اصل تشیع نیست، چه چیزی را چه زمانی، چطوری و کجا به چه کسی بگویی؟ فرمودند این هم جزو ولایت ماست، هرکس پیرو ماست آگاه هم هست، عاشق هم هست، اما شعور ندارد که چه چیزی را چطوری باید به چه کسی بگوید، این هنوز اهل ولایت ما نیست، یک چیزهایی را نباید گفت یک جایی نباید گفت، به کسی نباید گفت، اینطوری نباید گفت. این تعبیر خیلی مهم است. فرمودند به دوستان ما سلام برسان و بگو رحمت خدای بر آن بندهای که غیر پیروان ما را به سوی ما جلب کند این ولایت است. از قول من بگو، رحمت من بر شما، اگر میتوانید کسانی که با ما مخالف هستند به ما جذب کنید نه این که دفع کنید! آن وقت مشمول رحمت خدا هستید. پس ببینید میگویند ولایت دوتا شرط دیگر هم دارد عقل تقیه معرفتی یعنی عقلانیت تبیین مسائل. همه چیز را همه جور، هر جور، هرجا، به هرکسی بگوید؟ آن وقت هرکسی میتواند بگوید؟ اینها طبقهبندی دارد، اصلاً بعضی چیزها را خودت هم نمیفهمی، چطوری داری به دیگری میگویی؟ خودت هم بلد نیستی از آن دفاع کنی، فرمودند از شرایط ولایت ما این طبقهبندی مطالب و نگهداری از نااهلان است که بعضی چیزها مناسب این حرف نیست نباید این را بگویی ولو روایت قطعی هم داریم و به دوستان ما سلام برسان و بگو خدایش رحمت کند کسی را که بندهای را از بندگان خدا با محبت کردن با مردم، تعبیرشان این است با محبت کردن به غیر از شیعه، به سوی ما جلب کند و بعد فرمود – این را خواهش میکنم دقت کنید، این را به شیعههای لندنی هم هرکس آشنایی دارد بگوید! – امام صادق(ع) میفرمایند که به خدا سوگند هزینهای که کسانی به نام دوستی ما از ما نقل میکنند آنچه نمیخواهیم از قول ما میگویند، هزینهای که اینها بر ما تحمیل میکنند بیش از هزینهای است که کسی که علیه ما شمشیر میکشد بر ما تحمیل میکند. – فهمیدید چه بود؟- یعنی اینهایی که به اسم شیعه جنگ مذهبی راه میاندازند امام صادق(ع) فرمود ضربهای که اینها به ما میزنند بیش از ضربهای است که کسانی با شمشیر جنگ مسلحانه محارب به ما میزنند چون آنها ما را به لحاظ جسمی میزنند ولی اینها فرهنگ تشیع را ناکار میکنند. ما شیعه جعفری این امام جعفربنمحمد امام صادق(ع) هستیم.
این در «بحارالانوار» جلد 72، صفحه 411 آمده است. آن حدیث قبلی را هم که از امام صادق(ع) نقل کردم «کافی»، جلد 2، صفحه 223 بود. به امام صادق(ع) میگویند فلانی این طرف و آن طرف میرود و علناً مخالفین را لعن میکند، امام صادق(ع) فرمودند این کار را نکن، به خدا قسم بارها شد که جلوی من دشنام دادند در حالی که بین من و آن فرد فحاش به اندازه یک ستون فاصله بود یعنی یک متری من بود ولی من خودم را پشت ستون پنهان کردم که یعنی نشنیدم، و نمازم که تمام شد از کنار همان شخص عبور میکردم و به او سلام میکردم. چرا؟ چون امام صادق(ع) میفرمایند این یک آدم نادانی است این هم نمیفهمد چه دارد میگوید؟ بازیاش دادند، علیه علی حرف زدند، دهها سال در تمام منبرهای جهان اسلام میگفتند بسمالله الرحمن الرحیم، درود بر پیامبر خدا و لعن بر علی! خب اینها همینها را شنیدند حدیث جعلی شنیدند این قربانی این قضیه است، این دشمن نیست باید با این مدارا کرد. طرف از شام آمده، از باند جامعه بنیامیه معاویه است تا امام(ع) را میبیند میگوید تو فلانی هستی؟ میگوید بله. شروع میکند به توهین کردن و فحش دادن. خودش میگوید اینقدر فحش دادم تا خسته شدم! منتظر بودم یک عکسالعمل نشان بده، درگیر شویم. دیدم امام سکوت کرد. فحشهایم که تمام شد گفت شما اهل اینجا نیستی؟ اهل مدینه نیستی از کجا آمدی؟ از شام آمدی؟ دوباره شروع به فحش دادن کردم. این دفعه از بس نگاههایش مهربانانه بود و اخلاقی بحث میکرد انرژیام یک کمی تخلیه شده بود کمتر فحش دادم یک کمی مؤدبانهتر، دوباره خسته شدم و سکوت کردم، امام گفت اگر گرسنهای مهربان ما باش، سیرت میکنیم، اگر برهنهای لباس به تو میدهیم، اگر شب جایی را نداری میهمان ما باش، اگر سؤالی داری به تو جواب میدهیم. میگوید من یک مرتبه خجالت کشیدم که گفت مهیمان ما باش ما یک جایی داریم برای مسافران غریب. میگوید دستم را گرفت و من را برد میهمان خودش کرد و من از شرم عرق میریختم و سرم را پایین انداختم. بعد همین آدم از شیعیان اهل بیت(ع) شد. این که امام صادق(ع) میفرماید تقیه دین من و دین آباء من است، تقیه یک بخشیاش اینهاست مگر تو هر چیزی که حق است به هر زبانی به هر کسی حق داری بگویی؟ اصلاً مگر میتوانی بگویی؟ اصلاً او مبنا و ریشه تو را قبول ندارد تو داری راجع به میوهاش با او بحث میکنی؟ روش بحث را از امام رضا(ع) بیاموزیم. حضرت رضا(ع) فرمودند یادتان باشد این تقیه تا ظهور امام زمان(عج) ادامه دارد. بعضیها خیال میکنند و میگویند اینها مربوط به صدر اسلام بوده! روایت از حضرت رضا(ع) هست - «بحارالانوار»، جلد52، صفحه 321- فرمودند هرکس تا قبل از قیام قائم ما تقیه را ترک کند از ما نیست. یعنی این تقیه، شرایط ناآماده برای گفتن همه حقایق تا ظهور حضرت هست منتهی کم و زیاد میشود و انواع آن فرق میکند تقیه هم برای حفظ جان من نیست برای حفظ مکتب است، برای حفظ حق است، این که امام سجاد(ع) فرمودند خداوند در دنیا و آخرت همه گناهان را میبخشد به جز دو گناه: 1) ضایع کردن حقوق مردم، حقشان را بالا میکشی. 2) ترک تقیه. ترک تقیه یعنی ترک عقل در گفتگو با دیگران، ترک عقل و مصلحت.
اهل سنت بودند اینها دارند راجع به آنها بحث میکنند میگویند بروید عیادت مریضشان، تشییع امواتشان، و از این قبیل. آمدند پیش امام صادق(ع) گفتند بعضیها میروند وسط مسجد دیگران شروع میکنند با صدای بلند اهانت کردند. – این حدیث در «تفسیر صافی» فیض کاشانی، جلد دوم، صفحه 148 است – منبع اصلی آن هم اعتقادات شیخ صدوق است. گفت: «إنَّا نَرَی فِی الْمَسْجِدِ رَجُلًا یُعْلِنُ بِسَبِّ أَعْدَائِکُمْ وَ یُسَمِّیهِمْ. فَقَالَ: «مَا لَهُ- لَعَنَهُ اللَّهُ- یَعْرِضُ بِنَا» ما رفتیم مسجد یک کسی را دیدیم که بلند شده و علنی دارد فحش میدهد و سبّ میکند یعنی به بزرگان اینها فحش میدهد و نمیترسد همانطور وایساده و دارد فحش میدهد. امام(ع) فرمودند: مَا لَهُ، این آدم چه مرگش هست؟- لَعَنَهُ اللَّهُ- لعنت خدا بر او، یَعْرِضُ بِنَا؛ دارد ما را دَمِ تیغ میفرستد، اینقدر نمیفهمد که این حرف تو چه اثری دارد؟ آیا تو با این فحشی که میدهی کسی میآید با این حرفها شیعه ما میشود؟ همینهایی که میروند توی ماهوارهها فحش میدهند اینها دقیقاً مصداق همین امام صادق(ع) هستند. مَا لَهُ، آین آدم چه مرگش هست؟- لَعَنَهُ اللَّهُ- لعنت خدا بر او، یَعْرِضُ بِنَا، این متعرض ما شده است. بعد فرمود مگر خدا نفرمود: «قال الله: وَلَا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ...» (انعام/ 108)؛ که خداوند فرمود حتی مقدّسات مشرکین هم فحش ندهید، به بتهایشان هم فحش ندهید و الا آنها هم برمیگردند به الله فحش میدهند! بنابراین تو کاری کردی که به الله فحش داده شود. تو مسئول آن هستی. بِغَیْرِ عِلْمٍ، این کار هم غیر عالمانه صورت گرفته و میگیرد. پس حواسمان به این تقیه باشد ما شیعه هستیم، دعوتی هستیم در عین حال وحدتی هستیم.
فرمود: «علیکم بالتقیّة فانّه لیس منّا من لم یجعلها شعاره و دثاره مع من یأمنه لتکون سجیّته مع من یحذره» همیشه مراقب باشید که چه میگویید و چه مینویسید؟ تقیه یعنی این. منظور از تقیه هم این نیست که فقط با غیر شیعه داشته باشید داخل خود شیعه باید تقیه داشته باشید چون خیلی از خود مردم شیعه ظرفیت ندارند و نمیفهمند تو چه میگویی؟ تو داری یک حقیقتی را میگویی ولی او نمیفهمد، منحرفش میکنی، یک چیزی میگویی او منحرف میشود، افراطی میشود، لامذهب میشود.
امام صادق(ع) فرمودند حتی تقیه درون خود شیعه را اگر کنار بگذارید، یعنی بدون ارزیابی حرف بزنید و موضع بگیرید با این که هیچ خطری هم تهدیدت نمیکند باز هم مؤمن نیستی و منحرف هستی. چه برسد به شرایط ناامن و مشکلاتی که الآن هست. من عرض کردم یک وقتی کابل رفته بودیم، علمای کابل، آدمهای بزرگ و شیعه بودند میگفتند آنجا در ایران یک کسی از شما یک چیزی میگوید اینجا سر دهتا شیعه را میبُرند، خون اینها پای شماست، اویی که سر میبُرد او هم قربتالیالله این کار را میکند، حواسمان به اینها باشد.
هشتگهای موضوعی